مادربزرگم رو بردم دكتر
به دكتره ميگه آقاي دكتر يه دارويي بهم بده دردم ساكت بشه
تا فردا برم پيش يه دكتر درست حسابي!
من فقط سقف رو نگاه ميكردم |: